خسته ها بخوانند!
خسته ها بخوانند!
خسته که میشود و احساس میکند انرژی لازم برای انجام دادن کارهایش ندارد، به رختخواب میرود تا چند ساعتی بخوابد و استراحت کند، اما خیلی وقتها فرصت خوابیدن هم ندارد.
گاهی در محل کارش احساس خستگی میکند و ناچار است به کارهایش هم رسیدگی کند، بعضی وقتها حتی خواب و استراحت هم حالش را تغییر نمیدهد و پس از خواب همچنان خسته است. برای همین هم فکر میکند کاری از دستش ساخته نیست و باید با خستگی بسازد، اما متخصصان تغذیه میگویند به کمک مواد غذایی میتوان احساس خستگی را تا حد زیادی کنترل کرد یا حتی آن را برطرف ساخت. البته خیلیها فکر میکنند نوشیدن قهوه و نسکافه یا خوردن موادی که احساس خوابآلودگی را کم میکند و معمولا حاوی کافئین است، راهحل خوبی برای رفع خستگی و بیحوصلگی است ولی متخصصان نظر دیگری دارند و مصرف مواد غذایی دیگری را برای رفع خستگی توصیه میکنند.
در واقع همه ما گاهی خسته میشویم و همیشه ممکن است احساس خستگی و بیحوصلگی، انجام دادن بعضی از کارها را برای ما سخت و دشوار کند، اما زمانی که این احساس با نشانههای دیگری همراه شود، مراجعه به پزشک ضروری خواهد بود. آنطور که متخصصان میگویند اگر همراه با خستگی، احساس درد، ضعف، کاهش تمرکز و... وجود داشته باشد، حتما باید برای بررسیهای بیشتر و دقیقتر به پزشک مراجعه کرده و با او در این زمینه مشورت کنید.
بعضی وقتها اما این احساس خستگی پس از انجام دادن کارهای فیزیکی ایجاد میشود و گاهی هم بعد از کارهای ذهنی، عدهای هم هستند که همیشه احساس خستگی میکنند و میگویند صبح پس از بیدار شدن از خواب هم سرحال نیستند.
دکتر زراتی با اشاره به این موارد، توضیح میدهد: خیلی وقتها ما دچار خستگی سلولی میشویم؛ به این معنی که سلولهای بدن به دلیل اینکه مواد مغذی مورد نیاز، بخصوص درشت مغذیهایی مانند پروتئینها و قندها را در دسترس ندارند دچار کمبود مواد مغذی شده و در نتیجه ما توان لازم برای انجام دادن کارهای فکری و جسمی را نداریم.
بنابراین طبیعی است در چنین شرایطی احساس خستگی ایجاد شده و فرد را از ادامه کارهایش بازدارد. این متخصص تغذیه ادامه میدهد: چنین حسی را میتوان با استفاده از یک رژیم غذایی متعادل و متناسب بهبود بخشید. به طوری که فرد در تمام ساعات روز احساس خستگی و بیحوصلگی نداشته باشد و بتواند به کارهای روزانهاش رسیدگی کند.
پروتئینها را دست کم نگیرید
همانطور که گفته شد با استفاده از یک رژیم غذایی متعادل و متناسب، میتوان احساس خستگی را کنترل کرد یا از شدت آن کاست. دکتر زراتی در اینباره میگوید: یکی از مهمترین موادی که حتما باید در رژیم غذایی روزانه وجود داشته باشد، پروتئین است که میتواند از بروز خستگی پیشگیری کند. وی ادامه میدهد: بیشتر واکنشهای شیمیایی بدن و ترکیباتی که در پایانههای اعصاب ترشح میشود، از جنس پروتئین است به همین دلیل حتما باید به میزان کافی از این موادغذایی استفاده کرد تا بتوانند چنین ترکیباتی را در بدن بسازند.
در شرایطی که این ترکیبات به اندازه کافی ساخته نشود، عضلات تهی میشود و در نتیجه فرد احساس خستگی میکند. پس توصیه میشود از مواد غذایی حاوی پروتئین به میزان کافی استفاده کنید و روزانه در هر سه وعده غذای اصلی این مواد غذایی را بگنجانید. این متخصص تغذیه با بیان این مطلب، یادآور میشود: نباید تصور کنیم فقط گوشت منبع خوب پروتئین است؛ بلکه بهترین پروتئین گیاهی که میتوان مصرف آن را به افراد توصیه کرد در حبوبات وجود دارد و مصرف یک کاسه عدسی همراه صبحانه یا یک کاسه خوراک لوبیا به عنوان شام میتواند پروتئین مورد نیاز بدن را تامین کند. علاوه بر این، مصرف یک وعده پروتئین حیوانی مانند گوشت سفید یا قرمز نیز میتواند در تامین این مواد موثر باشد.
آنطور که دکتر زراتی میگوید حتما باید در میان وعدهها و وعدههای اصلی از پروتئین لبنیات کمچرب هم استفاده کرد چون شیر و ماست نیز پروتئین و اسیدهای آمینه خوبی دارد که میتواند واکنشهای اعصاب و عضلات را تنظیم کند تا دچار خستگی نشویم. سفیده تخممرغ هم منبع خوب پروتئین به حساب میآید و برای همین خیلیها به مصرف این ماده غذایی روی میآورند. این متخصص تغذیه با تائید این موضوع توضیح میدهد: افرادی که در طول روز کار ذهنی انجام میدهند، حتما باید پنج روز در هفته سفیده تخممرغ را در برنامه صبحانهشان داشته باشند، اما مصرف بیش از حد این ماده غذایی نهتنها به نفع فرد نخواهد بود که حتی میتواند سلامت او را نیز به خطر بیندازد. مصرف زیاد سفیده تخممرغ (بیشتر از دو تا 3 عدد در طول روز) میتواند فرد را در معرض خطر ابتلا به پوکی استخوان قرار دهد.
حذف ترکیبات زائد به کمک آنتیاکسیدانها
بارها و بارها مصرف آنتیاکسیدانها در رژیم غذایی توصیه شده و متخصصان بر اهمیت مصرف این مواد غذایی تاکید کردهاند، اما آن طور که دکتر زراتی میگوید مواد غذایی حاوی آنتیاکسیدانها میتواند در رفع خستگی هم موثر باشد. وی در این زمینه توضیح میدهد: معمولا زمانی که افراد در حال انجام دادن کارهای فکری یا جسمی هستند، ترکیبات زائدی در بدنشان تولید میشود که این ترکیبات هم باید خنثی شود و آنتیاکسیدانها میتوانند این کار را انجام دهند.
بنابراین مصرف ویتامینهایی که خاصیت آنتیاکسیدانی دارند، مانند ویتامین E که در اکثر جوانهها یافت میشود میتواند در این زمینه موثر باشد. دکتر زراتی با بیان این موضوع توصیه میکند این جوانهها را همراه با ماست یا سالاد مصرف کنید. این ویتامین در روغنهای مایع گیاهی مانند روغن زیتون و خود زیتون نیز به مقدار مناسب وجود دارد. برای استفاده از ویتامین A و پیشساز آن نیز میتوانید یک لیوان آب هویج یا شیر انبه در طول روز مصرف کنید که این کار بخصوص برای کسانی که کار ذهنی انجام میدهند میتواند در رفع خستگی بسیار موثر باشد.
وی با اشاره به اهمیت مصرف منابع ویتامین C یادآور میشود: مصرف یک عدد پرتقال در طول روز یا فلفل دلمهای همراه با غذا به صورت خام میتواند ویتامین C مورد نیاز را تامین کند و در نتیجه مانع بروز خستگی عضلانی میشود. این متخصص تغذیه مصرف منابع منیزیم را نیز برای پیشگیری از خستگی توصیه میکند و میگوید: سبزیجات و میوههای سبزرنگ مانند سبزی خوردن، کاهو، اسفناج و... حاوی منیزیم است و مصرف آنها برای رفع خستگی مناسب خواهد بود. علاوه بر این، مصرف سلنیوم که در ماهیها و آجیل خام به مقدار کافی وجود دارد نیز در پیشگیری از خستگی عضلانی نقش مهمی ایفا میکند.
فقر آهن خستهتان نکند
آن طور که دکتر زراتی میگوید افرادی که دچار کمخونی فقر آهن هستند، همیشه احساس خستگی میکنند و به همین دلیل کسانی که دائم احساس خستگی دارند باید با یک متخصص تغذیه مشورت کنند تا با آزمایشهای مورد نیاز، میزان آهن بدن کنترل شود. وی تاکید میکند: اگر میزان آهن بدن کم باشد، با مصرف غذاهای حاوی آهن مانند گوشت و جگر نمیتوان احساس خستگی را بهبود بخشید و حتما لازم است این افراد زیر نظر متخصص تغذیه از مکملهای آهن استفاده کنند.
مایعات را فراموش نکنید
مصرف مایعات میتواند به حفظ سلامت بدن کمک کند و در رفع خستگی هم موثر است، اما کسانی که فکر میکنند به کمک قهوه و نسکافه یا خوردن مواد حاوی کافئین میتوانند این مشکل را زودتر و راحتتر برطرف سازند، باید بدانند متخصصان تغذیه این روش را تائید نمیکنند و میگویند مصرف این مواد نمیتواند در طولانیمدت به رفع خستگی کمک کند.
دکتر زراتی در اینباره میگوید: یکی از دلایل ابتلا به سرطان سینه در خانمها، مصرف بیش از حد منابع کافئین در طول روز است و برای همین باید مصرف این مواد غذایی محدود شود. علاوه بر این، مصرف کافئین میتواند احتمال بروز پوکی استخوان را نیز افزایش دهد و برای همین باید تا حد امکان مصرف آن را کاهش داد.
این متخصص تغذیه با تاکید بر اینکه برای کاهش خستگی باید از یک رژیم غذایی متعادل استفاده کرد، میگوید: نباید با استفاده از یک ماده غذایی و بدون در نظر گرفتن سایر موارد، به فکر رفع خستگی بود. وی میافزاید: برای دفع مواد زائد از طریق ادرار حتما باید به مقدار کافی آب و مایعات بنوشید، اما فراموش نکنیم چای، قهوه و نسکافه بیشتر موجب از دست دادن آب بدن میشود و به همین دلیل جزو مایعات به حساب نمیآید.
دکتر زراتی با تاکید بر نقش ورزش در کاهش خستگی، میگوید: حتما باید 30 دقیقه در روز مشغول ورزش و نرمش شوید تا احساس خستگی کاهش یابد.
پیش نمایشی از ویندوز 10 ?تصاویر
شرکت مایکروسافت به تازگی اولین پیش نمایش سیستم عامل ویندوز 10 برای عموم منتشر کرده است. در اینجا به توضیح برخی ویژگی های جدید ویندوز 10 می پردازیم.
منوی استارت
بعد از پنهان شدن بحث برانگیز منوی استارت در ویندوز 8، شرکت مایکروسافت تصمیم به بازگرداندن آن با ظاهر و ویژگی های جدید در ویندوز 10 گرفته است.
دسکتاپ مجازی
این ویژگی ای است که کاربران سیستم عامل لینوکس و مک ، سال های زیادی از آن استفاده می کرده اند و اکنون کاربران ویندوز نیز می توانند از این ویژگی کاربردی برای کمک به سازماندهی محیط کار، از آن استفاده کنند. در واقع دسکتاپ مجازی به جای سوئیچ برنامه ها در ورژن قبلی ویندوز استفاده شده است. این ویژگی توسط مایکروسافت \"Task view\" نام گذاری شده است، آیکنی در گوشه چپ تسکبار دارد.
ارتقای جستجوی فایل ها
جستجوی فایل ها از طریق اضافه نمودن گزینه home که دسترسی راحتی برای پیدا کردن فایل های مورد علاقه خود، فایل های اخیر و پوشه هایی که غالبا مورد استفاده قرار می گیرند، ایجاد کرده است.
مایکروسافت به تازگی تکرار اول از سیستم عامل جدید خود را به عموم مردم در قالب ویندوز 10 فنی پیش نمایش منتشر شد. در اینجا نگاهی به چگونگی نصب آن و همچنین بررسی از ویژگی های فعلی جدید شما می توانید انتظار زمانی که نسخه نهایی منتشر شد است.
دختری که پرچم سیاه داعش را پائین کشید
نسرین 20 ساله یکی از صدها زن جوانی است که برای دفاع از سرزمین خود تحصیل و زندگی عادی اش را رها کرده و عازم جنگ با داعشی ها شده است. در میانه نبرد داغ کوبانی، زنان کُرد با صدای بلند سرود می خوانند تا حضورشان را به دشمنان سیاه پوش اعلام کنند. گفته می شود تپه استراتژیک کوبانی را زنان مبارز کُرد از دست داعش درآوردند. آنها پرچم سیاه رنگ داعش را پائین کشیدند و پاره کردند تا نقطه عطفی در نبرد مرگ و زندگی در شهر محاصره شده کوبانی را نشان دهند.
نسرین می گوید: این خیلی خیلی مهم است که زنان با داعش می جنگند. در فرهنگ آنها زنان برده هستند. همه می دانند اگر داعشی ها شما را بگیرند چه اتفاقی می افتد. برای یک زن، ابتدا تجاوز است و بعد سربریدن.
وی با افتخار می گوید: نیروهای سیاه پوش داعش از زنان جنگجوی کُرد تا حد مرگ می ترسند. برای داعشی ها کشتن به دست یک زن به معنای آن است که به بهشت نخواهند رفت. وقتی ما با آنها می جنگیم، به آنها می فهمانیم که می خواهیم به دست یک زن بمیرند.
C. COMPREHENSION
I. Answer the questions.
1. No, there aren "t many TV channels in Iran.
2. No, they don"t give us a lot of choices. "
3. Yes, I like to watcn sports.
4. I watch TV every night.
5. Yes, it can be harmful. It may have bad effects on the children"s eyesight.
6. No, I never struggle on a TV program.
7. Yes, it can have bad effects on our eyes.
8. Yes, they talk a lot about TV programs.
9. Yes, I can live without TV.
10. Yes, they can influence on our lives,
II. True / False
1. (True)
2. (False)
3. (True)
4. (True)
5. (False)
III. Complete the sentences. Use a,b,c, or d.
1. According to the passage we spend an average of about three and a half hours watching TV a day. (D)
2. Families think that TV may have a bad effect on children, (d)
3. According to the passage not all families can continue without TV. (A)
4. The passage says that some children talk about TV programs at school, (D)
Speaking 2
1. I don"t know who answered the telephone. .
2. I don"t know who wrote the letter.
3. I don"t know who will come to the party.
4. I don "t know who will teach English.
B) I don’t know who(m) they met.
1. I don "t know who(m) she saw.
2. 1 don"t know who (whom) he telephond.
3.1 don"t know who (whom) he has invited..
4.I don"t know who(whom) they will employ.
C) Do you know where they live?
1. Do you know where he works?
2. Do you know where she studies.
3. Do you know where he plays?
4. Do you know where they met?
D) Do you know when they arrived?
1. Do you know when she left?
2. Do you know when he will telephone?
3. Do you know when they will come?
4. Do you know when he goes swimming?
Speaking 3
1. No, I don "t know when she left home.
2. Yes, they know where I work.
3. Yes, I remember what he said.
4. Yes, she knows who(m) they met.
5. No, I don"t know who can help him. .
Speaking 4
1. I don"t know where he went.
2. We don"t know when they will arrive.
3. I don 7 remember what she said.
4. She doesn"t know who answered the telephone.
5. We don"t know who (m) she met.
Structure 2: Future tense with ‘‘be going to’’
Speaking 2
Substitution Drills
A) She is going to watch the news.
1. I am going to watch the news.
2. We are going to watch the news.
3. He is going to watch the news.
4.They are going to watch the news.
5.Bahram is going to watch the news.
B) I am going to buy some oranges.
1. We are going to stay in a hotel.
2. She is going to take the test.
3. They are going to leave early.
4. Jack is going to watch TV.
5. My father is going to rest after dinner.
C) What are you going to do?
1. What is he going to buy ?
2. Where are they going to stay?
3. When is she going to call?
4. Why is Andy going to leave?
5. How many eggs is she going to boil?
Speaking 3
1. They are going to play ping-pong
2. You are going to watch T V.
3. He is going to read the newspaper.
4. She is going to eat a sandwich.
5. He is going to travel to Tabriz by train.
6. They are going to have lunch at the restaurant.
7. He is going to leave on Friday.
8. He is going to study physics.
E. WRITE IT DOWN 1. No, I don"t know when the bus will leave.
2. Yes, I know who can fix the car.
3. Yes, he lives in this a partment.
4. Yea, they mef her in the morning.
5. No, they don"t go to the seasdie on Fridays.
6. They will open the doors at 5 o "clock.
7. I don"t know what she said in the classroom.
8. Ali has written this letter.
Writing 2
1. Parviz is going to draw a lion with a pencil.
Bahram is drawing a lion with a pencil.
Mehdi has just drawn a lion with a pencil.
2. Bob is going to climb the tree.
Bill is climbing the tree.
Ted has just climbed the tree.
3. Ben is painting the door.
Frank is going to paint the door.
Peter has just painted the door.
4. Kim has just written a letter.
Judy is writing a letter.
Peggy is going to write a letter.
5. Andy is washing his face.
Don has just washed his face.
Nick is going to wash his face.
Writing 3
1. I am going to watch TV.
2. I am going to buy a newspaper.
3. I am going to drink tea.
4. I am going to listen to the radio.
5. I am going to help my friend.
Pair up and Practice
Look at Hamid’s school timetable.
B: Oh, twice a week. Every Saturday and Monday.
H. VOCABULARY DRILL
1. My brother is a very good swimmer, he has powerful arms and legs.
2. He had bought a colorful dress for his small daughter.
3. This cloudy sky shows that we may have rainy day.
4. I feel so weak; I haven"t had anything for two days except some watery soup.
5. Be careful about what you say to her.
6. The child"s skill in reading is wonderful for his age.
7. Your room is so bright and sunny.
8. I don"t like to stay at home in a sunny (rainy) afternoon like this.
درس هفتم
اَلدَّرسُ السَّابِع
علیکُم بالْقرآن ِ
قالالنّبـىُّ الأکرمُ (ص):" إذا الْتَبَسَت علیکُم الْفِتَنُ کَقِطَعِ اللَّیْلِ الْمُظْلِمِ فعلیکُم بالْقرآنِ "
اَلْقرآنُ نورٌ و هُدیً یُخْرجُ الْمجتمعَ الإنسانـى مِن الْموتِ إلی الْحیاةِ و مِن الْیأسِ إلی الرَّجاء و مِن الْکَسَلِ إلی النَّشاطِ و من السُّکونِ إلی الْحرکةِ و هو لا یَسْمَحُ لِلنّاس أن یَتْرُکوا الدّنیا بِذریعَةِ الْحصولِ علی الآخِرةِ . بل یَجعلُ الدّنیا وسیلةً لِلْحُصولِ علی الْعُقْبـَی .
و إلیک الآنَ بعضَ الآیاتِ حَول هذا الشّأنِ :
إنَّ القرآنَ الْکریـمَ قد عَدَّ الْمواهبَ الطّبیعیّةَ و النِّعمَ الإلـهیّةَ رزقاً لِلإنسان و وسیلةً لِبقاء حیاتِه و دوامِ عَیْشهِ و سبباً لِحرکتِهِ نَحوَ الْکمالِ و الرُّشدِ.
? و نَزَّلنْا مِن السَّماءِ ماءً مبارکاً فأنْبَتْنا جنّاتٍ و . . . رزقاً لِلْعبادِ? فَنَهی الإنسانَ عن تحریـمِ هذه النِّعَمِ علی نَفْسه ?یا أیُّها الّذین آمَنوا لا تُحَرِّموا طَیّباتِ ما أحَلَّ اللّهُ لکم?
و هذا الْخِطابُ عامٌّ مُوَجَّهٌ إلی بنـى آدمَ أجْمَعیـنَ ، و لایَخْتَصُّ بالأغنیاءِ ? قُلْ مَنْ حَرَّمَ زینةَ اللّهِ الّتـى أخرَجَ لِعبادِهِ و الطّیّباتِ مِن الرّزقِ ، قُلْ هى لِلّذین آمَنوا فـى الْحیاةِ الدّنیا?
مِن واجبِ الإنسان أن یَسْعَی لِلاستفادةِ مِن هذه النِّعَمِ فـى طریق حرکتهِ نَحْوَ الْکمالِ و الرُّشْدِ و لا یَنْسَی مسؤولیَّتهُ تَجاهَ خالِقه.
قال الإمام علىٌّ (ع) : " إنَّ اللّهَ یُحِبُّ أن یَرَی أثَرَ النِّعمةِ علَی عبْدِه" ! فمَن ضَیَّعَ النِّعَمَ باسْتِفادَتِهِ فـى غیـرِ طریقِ الْحقَِ فقد کَفَرَ بِها .
إنَّ الْقرآنَ یؤکِّدُ أنَّ لِهذا الْعالَمِ سُنَناً و قوانیـنَ لا تَتَغیَّرُ ? فَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللّهِ تبدیلاً? و مَن اسْتفادَ مِن هذه السُّنَنِ یَصِلْ إلی غایته ، و لا فرقَ فـى ذلک بین أن یکونَ الإنسانُ مؤمناً بِاللّهِ أو غیـرَ مؤمنٍ به ، مُسْلِماً أو غَیْرَ مسلمٍ ، لأنَّ الأسْماءَ و الْعناوینَ لا قیمةَ لَها مادامَتْ لَم تَقْتَرِنْ بالْعملِ !
لَمّا فَتَحَ رسولُ اللّه(ص)مکّةَ قامَ علی الصَّفا فقال: یا بَنـى هاشمٍ ، یا بَنـى عبْدِ الْمُطَّلِبِ ! . . . لا تقولوا إنَّ مُحمّداً مِنّا ، فَوَاللّهِ ما أولیائى مِنکُم و مِن غیرکم إلّا الْمتّقونَ . . . إنّ لـى عملى و لکُم عَمَلَکُم".
و هذا الإنسانُ لا یَیْأسُ و إنْ رَأی أنَّ قُوَی الظّلْم مُسَیْطِرةٌ علی الْعالَم ، لإنَّه قد آمَنَ بـ ? أنّ الأرضَ یَرِثُها عبادىَ الصّالِحونَ? و یعلَمُ أنّ الْحقَّ هو الْباقى و أنّ ? الْباطلَ کان زَهوقاً?
?و نُریدُ أنْ نَمُنَّ علَی الّذین اسْتُضْعِفوا فـى الأرضِ و نَجْعَلَهم أئمّةً و نَجعَلَهُم الْوارثیـنَ?
درس هفتم
به قرآن پناه ببرید
پیامبر اکرم (ص) فرمود: "وقتی که فتنهها همچون پارههای شب تاریک بر شما پوشیده شد، پس به قرآن پناه ببرید."
قرآن نور و هدایتگری است که جامعهی بشری را از مرگ به سوی زندگی و از ناامیدی به امیدواری و از تنبلی به سوی فعّالیّت و از سکون به سوی حرکت، در میآورد و به مردم اجازه نمیدهد که دنیا را به بهانهی دستیابی به آخرت، رها کنند، بلکه دنیا را وسیلهای برای رسیدن به آخرت، قرار میدهد.
و هماینک به برخی آیات دربارهی این موضوع، توجّه کن:
همانا قرآن کریم بخششهای طبیعی و نعمتهای الهی را به عنوان روزی برای انسان و وسیلهای برای بقا و دوام زندگیاش و عاملی برای حرکتش به سوی کمال و رشد، شمرده است.
(و از آسمان، آبی پربرکت فرود آوردیم، پس بدان[ وسیله ]باغهایی رویانیدیم ... برای روزی بندگان) بنابراین انسان را از محروم کردن این نعمتها بر خودش، بازداشته است (ای کسانی که ایمان آوردهاید، چیزهای پاکیزهای را که خدا برای شما حلال کرده، حرام مشمارید)
و این فراخوانی، یک پیام عمومی برای تمامی فرزندان بشر است، و ویژهی ثروتمندان نیست (بگو: زیوری را که خدا برای بندگانش پدید آورده و روزیهای پاکیزه را، چه کسی حرام گردانیده؟ بگو: این ]نعمتها[ در زندگی دنیا برای کسانی است که ایمان آوردهاند).
باید که انسان برای استفاده و بهره از این نعمتها در راه حرکتش به سوی کمال و رشد، تلاش کند و مسؤولیّت خویش را در برابر آفریدهاش فراموش نکند.
امام علی (ع) فرمود: "مسّلماً خداوند دوست میدارد که تأثیر نعمت را بر روی بندهاش، ببیند" پس هر که نعمتها را با استفاده اش در مسیر ناحق تباه کند، نسبت به آنها کفر ورزیده است.
در حقیقت قرآن تأکید میکند که این جهان دارای سنّتها و قوانین غیر قابل تغییر است (و هرگز برای سنّت خدا دگرگونی نخواهی یافت) و هر که از این سنّتها استفاده کند به هدفش میرسد، و هیچ فرقی در آن میان وجود ندارد که انسان به خدا ایمان داشته باشد یا نداشته باشد، مسلمان یا غیر مسلمان باشد، زیرا اسمها و لقبها و عنوانها تا زمانی که به عمل نزدیک نشوند (همراه عمل نباشند)، هیچ ارزشی ندارد .
وقتی که رسول خدا (ص) مکّه را فتح کرد، بر روی "صفا" ایستاد و گفت: "ای فرزندان هاشم، ای فرزندان عبدالمطّلب، ... نگویید که محمّد از ماست، قسم به خدا دوستان من از شما و غیر شما جز پرهیزگاران نیستند ... مسّلماً عمل من برای من و عمل شما برای شماست."
و این انسان ناامید نمیشود، اگرچه ببیند نیروهای کفر بر جهان مسلّط شدهاند، زیرا او ایمان آورده است به این که (زمین را بندگان شایسته به ارث میبرند) و میداند که فقط حق ماندگار است و[ میداند ]که (باطل نابودشدنی است).
(و میخواهیم که منّت نهیم بر کسانی که در زمین ضعیف نگاه داشته شدهاند و آنان را پیشوایان گردانیم، و ایشان را وارث[ زمین ]کنیم).
موفق باشید امیر اخلاصی نیا
درس ششم
اَلدَّرسُ السّادِسُ
اِغْتِنامُ الْفرصَة
بادِرِ الْفرصَةَ واحْذَرْ فَوتَها فَبُلوغُ الْعِزِّ فـى نَیْلِ الْفُرَصْ
و اغْتَنِمْ عُمْرَکَ أیَّامَ الصِّبا فَهْوَ إن زادَ معَ الشَّیْبِ نَقَصْ
إنَّما الدّنیا خَیالٌ عارِضٌ قَلَّما یَبْقَی ،و أخبارٌ تُقَصْ
فَابْتَدِرْ سَعْیَک ، و اعْلَمْ أنَّ مَنْ بادَرَ الصَّیْدَ معَ الْفجْرِ قَنَصْ
و اتْرُکِ الْحِرْصَ تَعِشْ فـى راحةٍ قَلَّما نالَ مُناُه مَنْ حَرَصْ
قد یَضُرُّ الشّىءُ تَرْجُو نَفْعَهُ رُبَّ ظَمْآنَ بِصَفْوِ الْماءِ غَصْ
هذه حکمةُ شیخٍ عالِمٍ فَاقْتَنِصْها ، فَهى نِعْمَ الْمُقْتَنَصْ
سامى البارودى
اَلْبارودىُّ مصرىّ الْمَولِد . قد تَذَوَّقَ مُرَّ الْحیاةِ و حُلْوَها . فجَمع تَجارِبَ قیِّمةً فـى حیاتهِ . شجَّع الشّاعرُ فـى هذه الْقصیدةِ الشّبابَ إلی الاستفادةِ من الْفُرَصِ لِلْوصولِ إلی الشّرفِ و الْمجدِ.
و یَعتقدُ أنّه لا ینجَحُ فـى هذه الْحیاة إلّا الْمُجِدّینَ . و یَرَی أنّ النّاسَ فـى مُجتمعِه یُضَیِّعونَ عمرَهم إلّا أصحابَ الأخلاق الْکریـمةِ و مَن تَعّرفَ علی حقیقةِ الْحیاة .
البارودىُّ قد أحَسّ أنّ بِلادَهُ لا تُعانـى إلّا الکَسالةَ و الْخُمولَ فیدعو إلی السّعى و الْعمل .
درس ششم
غنیمت شمردن فرصت
1- در هنگام فرصت بشتاب وعجله کن،(فرصت را غنیمت بدان) و برحذر باش از فوت و از دست دادن آن / زیرا رسیدن به عزّت و بزرگواری در دستیابی به فرصتهاست.
2- روزگار کودکی (جوانی) عمرت را غنیمت بشمار / زیرا عمر اگر با پیری زیاد شود، کاهش مییابد.
3- دنیا تنها مانند خیالی زودگذر است / که چندان پایدار نیست و همچون اخباری است که روایت میشود.
4- تلاش خود را به کار بند و بشتاب، و بدان که هرکس / بامدادان به شکار اقدام کند، صید و شکار مییابد.
5- حرص و آز را رها کن تا در آسایش زندگی کنی / هر که حرص و طمع ورزد خیلی کم به آرزویش میرسد.
6- گاهی به چیزی که به سود و نفع آن امیدواری، ضرر و زیان میرساند / چه بسا تشنهای که آب صاف در گلویش گیر کند.
7- این پند و حکمت مرد دانشمندی است / آن را غنیمت بدان، زیرا بهترین دستاورد است!( آنرا شکار کن زیرا نیکو شکاری است.)
محلّ تولّد بارودی در مصر است.او تلخ و شیرین روزگار را چشیده است و تجربه های با ارزشی را در زندگی اش جمع کرده است.
شاعر دراین قصیده جوانان را به استفاده از فرصت ها برای رسیدن به شرافت و بزرگی تشویق کرده است.
و معتقد است فقط کسانی که کوشش می کنند در زندگی موفق می شوند.
و معتقد است که مردم در جامعه او عمرشان را تباه می کنند مگر افرادی که اخلاقی خوب دارند و حقیقت زندگی را شناخته اند.
بارودی حس کرده است که کشورش از [ چیزی] جز تنبلی و سستی رنج نمی برد پس به سعی و تلاش و کار کردن فرا می خواند.
درس پنجم
اَلدَّرسُ الْخَامِسُ
طَلائِعُ النّور
کُنّا فـى الْحِصَّةِ الأخیـرةِ . نَظَرَت الْمعلِّمةُ إلی ساعتِها و قالَتْ : اَلدَّرسُ یَکْفـى ! أمّا الآنَ فأریدُ أن أتکَلَّمَ حولَ حَفْلةٍ عظیمةٍ تَنْعقدُ فـى مدرستِنا فـى الاُسْبوعِ الْقادِمِ.
نُریدُ فـى هذه الْحفلةِ أن نُکَرِّمَ شَخصیَّةً لَها مقامٌ عظیمٌ و شأنٌ رفیعٌ بَیْننا . لذا أرجو أن تَدْعونَ أولیاءَ کُنَّ لِلْحضور فیها . کَثُرَت الضَّوضاءُ فـى الصَّفِّ .
فسألت بعضُ التِّلمیذاتِ بعضاً : مَن الَّذى أرفَعُ شأناً وأعَزُّ مَقاماً . . . ؟! قالَت الْمُعلِّمةُ : سَیَنْکَشِفُ کلُّ شـىءٍ.
دُقَّ الْجَرَسُ و خَرَجنا مِن الصَّفِّ . فـى الْمَمَرِّ نادَتْنـى مُعلِّمتـى و قالت : یا سَمیـرةُ ! لا تَنْسَى أن تَحْضُرى فـى الْمراسیم مع أمِّکِ .
و لَمّا وَصَلتُ إلی الْمنْزلِ دَخَلتُ الْغُرفةَ قَلِقةً و سَلَّمتُ علی اُمّـى و قُلتُ لَها مَحزونةً : هذه دعوةٌ لِلآباءِ و الاُمَّهاتِ لِلاشْتراکِ فـى حَفْلَةِ التّکریـمِ . . . .
اِبْتَسَمَت و قالَتْ : شىءٌ جَمیلٌ . . . سَنَشْتَرِکُ معاً .
جَلَستُ فـى زاویة الْغرفةِ و نظرتُ إلی صورةِ أبـى . . . : "لَیتَ أبـى کان حیّاً لِیشترکَ معنا فـى الْحفلةِ . . . الطّالباتُ یَأتیـن مع آبائِهنَّ و اُمَّهاتِهنَّ .
قالت لـى أمّى بِحَنانٍ : ماذا تَقولین یا سَمیـرةُ ؟! أبوکِ کان معلّماً ، ترکَ الدّرسَ و الْمدرسةَ لِیُدافعَ عن دینِنا وکَرامَتِنا و وطنِنا.کان أصْدَقَ النّاس قولاً وأحسَنَهُم عملاً . . اُسْتُشْهِد فـى سبیلِ الْحقِّ حتّی تَسْتَطیعَ زَمیلاتُکِ أن یَعِشْنَ فـى أمْنٍ و راحةٍ . . . و هذا عِزٌّ و فَخْرٌ لکِ . أنتِ بنتُ شهیدٍ وهذا أمرٌ عظیمٌ . . .
ما کُنتُ أفْهَمُ کلامَ أمّى . . . کُنتُ أظُنُّ أنَّ أبـى قد نُسِىَ و لَم یَبْقَ له ذکرٌ . تلک اللّیلةَ نِمتُ بِذکْرَی أیّامٍ کان أبـى معَنا . . . !
کانت الْمدرسةُ مُزدَحِمةً . لَم یَکُن فـى قاعة الْمدرسةِ مکانٌ لِلْجُلوسِ . أنا و اُمّى جَلَسْنا آخِرَ الْقاعةِ . جاءت الْمدیرةُ و ألَحَّتْ علینا أن نَجلِسَ فـى الْمُقدَّمةِ .
بَدَأت الْمراسیمُ . عندما رُفِع السِّتارُ . . . تَحت الأضْواءِ الْمُلَوَّنَةِ مِن الأحْمَرِ و الأصْفَرِ والأخْضَرِ . . . رأیتُ صورةً کبیـرةً لأبـى . . . تعجَّبتُ کثیراً . . . ما کنتُ أستَطیعُ أن اُصَدِّقَ أن هذا أبـى . . .
ها هذه الْمراسیمُ قد انْعقَدَتْ لِتکریـمِ أبـى ؟! . . .
وَقَفَت الْمدیرةُ أمامَ الْجمع و بدأتْ بالْکلامِ :
نَحن اجْتَمَعنا فـى هذا الْمکانِ حتّی نُکَرِّمَ إنساناً ضَحَّی بنَفْسه و دافَع عن عقیدتهِ و کَرامةِ شَعْبِهِ . . . الشُّهداءُ فـى ذا کِرَتِنا.
هم خیـرُ النّاسِ إیْماناً و عمَلاً . . . فلَن نَنْساهُم أبداً. . .
و علینا أن نَتَّخِذَهُم سِراجاً یُرْشِدُنا إلی طریقِ الْحقِّ . . .
أخَذَ قلبـى یَخْفِقُ بشدَّةٍ . کنتُ أنظُرُ إلی صورةِ أبـى .کأنَّه یَبْتَسِمُ إلَـىَّ . . .حینَما کنتُ غارِقَةً فـى أفکارى، نادَتْنـى أمّى: قُومى یا بُنَیَّتـى... السَّیِّدةُ الْمدیرةُ تُنادیکِ ...
فَسَمِعْتُها تقول : أرجو من ابْنَتـى سَمیـرةَ أن تَأتـىَ و تأخُذَ هذه الْهَدیّةَ من جانبِ الْمدرسةِ . . .
ذهبتُ نَحو الْمِنبَرِ و الْحُضّارُ یُصَلّونَ فیُصَفِّقونَ فَرِحیـنَ !
درس پنجم
پیشگامان نور
در زنگ آخر بودیم. خانم معلّم به ساعتش نگاه کرد و گفت: درس کافی است! امّا هماکنون میخواهم پیرامون جشنی بزرگ که در هفتهی آینده در مدرسهی ما برگزار میشود، سخن بگویم.میخواهیم در این جشن شخصیتی را گرامی بداریم که مقامی بزرگ و ارزش والایی دارد. بنابراین از شما میخواهم که پدران و مادران خود را برای حضور در آن دعوت کنید. سر و صدا در کلاس زیاد شد.
دانشآموزان از همدیگر پرسیدند: چه کسی از نظر قدر و مرتبه بلندتر و از نظر مقام گرامیتر است ...؟! معلّم گفت: همه چیز معلوم خواهد شد.
زنگ به صدا در آمد و از کلاس خارج شدیم. در راهرو معلّمم مرا صدا زد و گفت: ای سمیره! فراموش نکن که همراه مادرت در مراسم حاضر شوی.
و هنگامی که به خانه رسیدم با پریشانی و ناراحتی وارد اتاق شدم و به مادرم سلام کردم و غمگینانه به او گفتم: این دعوتی برای پدران و مادران جهت شرکت در جشن گرامیداشت است . . .
لبخند زد و گفت: چیزی زیباست ... با هم شرکت خواهیم کرد.
در گوشهی اتاق نشستم و به تصویر پدرم نگاه کردم ...: "ای کاش پدرم زنده بود تا در جشن همراه ما شرکت کند... دانشآموزان همراه پدران ومادران خود میآیند.
مادرم با مهربانی به من گفت: ای سمیره، چه میگویی؟! پدرت معلّم بود، او درس و مدرسه را رها کرد تا از دین و کرامت و وطنمان دفاع کند. از نظر گفتار راستگوترین مردم و از نظر کردار نیکوکارترین آنها بود ... در راه حق به شهادت رسید تا همشاگردی های تو بتوانند در امنیت و آسایش زندگی کنند ... و این عزّت و افتخاری برای تو است. تو دختر شهیدی و این امر بزرگی است ... .
سخن مادرم را نمیفهمیدم ... فکر میکردم که پدرم فراموش شده است و جز نامی از او باقی نمانده است. آن شب با یاد روزهایی که پدرم همراه ما بود، خوابیدم.
مدرسه شلوغ بود. در سالن مدرسه جایی برای نشستن نبود. من و مادرم در آخر سالن نشستیم. مدیر آمد و به ما اصرار کرد که در اوّل[سالن ]بنیشینیم.
مراسم آغاز شد. هنگامی که پرده کنار زده شد ... زیر نورهای رنگارنگِ سرخ و زرد و سبز ... تصویر بزرگ پدرم دیدم ... بسیار شگفتزده شدم ... نمیتوانستم باور کنم که این پدرم است
هان! این مراسم برای بزرگداشت پدرم برپا شده است.
خانم مدیر مقابل جمع ایستاد و شروع به سخن گفتن کرد.
ما در اینجا جمع شدهایم تا گرامی بداریم انسانی را که جان خود را فدا ساخت و از عقیدهی خود و بزرگواری ملّتِ خود دفاع کرد...شهیدان در یاد و خاطر ما هستند.
آنها از نظر ایمان و عمل بهترین مردماند ... هرگز آنان را فراموش نمیکنیم ... و بر ما واجب است آنها را همانند چراغی بدانیم که ما را به راه حق هدایت میکند.
قلبم به شدّت شروع به تپیدن کرد. به تصویر پدرم مینگریستم. گویا به من لبخند میزد، زمانی که در اندیشهها غرق بودم. مادرم مرا صدا زد: برخیز دخترم خانم مدیر تو را صدا میزند ...
پس شنیدم که میگفت: از دخترم سمیره میخواهم که بیاید و این هدیه را از طرف مدرسه بگیرد.
درحالی که حاضران صلوات میفرستادند با خوشحالی دست میزدند، به سوی تریبون رفتم.
الدَّرسُ الرّابعُ
أمُّ الشّهداءِ
نَشَأت الْفتاةُ الشّاعِرةُ فـى بیتِ السّیادةِ والْفُروسیّةِ والْبیانِ . أبوها رئیسُ الْقبیلةِ وأخَواها مِن قادَتِها و فُرْسانِها.
ولکن . . . أنّـی یَدومُ لَها الصَّفاءُ والْفَرحُ، وقد فَقَدَت أباها وأخَوَیْها فـى الْحروبِ الْقَبَلیَّةِ ؟! کانت الْفتاةُ تَشْعُرُ بِالْکآبَةِ والْحُزنِ الشّدیدِ . . .
إلی أن ...
أشرقَتْ علی شبْهِ الْجزیرةِ أشعَّةُ شَمسٍ جدیدةٍ ... جاءت الْخنساءُ عند النَّبـىِّ (ص) . . . سَمِعَت الآیاتِ . . . أحَسَّتْ أنّ السّکینةَ قد اُنْزِلَتْ علی قلبِها. . . أنشَدَتْ بعضَ أشعارِها و سَمِعَها النّبـىُّ (ص) وطَلَبَ منها أن تُنْشِدَ أکْثرَ . . . .
و هکذا تَحَوَّلَتْ "بَکّاءَةُ الْعربِ"... آیاتُ الْبَعْثِ و النّشورِ و الْجنَّةِ و النّارِ والْبِرِّ و الإحسانِ ذَوَّقَتْها حیاةً جدیدةً .
رَبَّتْ أبناءَها علی هذه الْقِیَمِ و بعدَ سَنواتٍ حیـنَ اشْتَدَّت الْحروبُ و انْدَفَعت جُیوشُ الإیْمانِ و النّورِ فـى مُواجهَةِ الْکُفرِ و الظَّلامِ ،جَمَعت الْخنساءُ أولادَها الأربعةَ و قالت :
یا أولادى ! أسْلَمتُم طائعیـنَ و هاجَرتُم مُختارینَ . . . أنتم تَعلَمونَ ما أعَدَّ اللّهُ لِلْمسلمیـنَ مِن الثّوابِ الْجَزیلِ فـى حربِ الْکافرینَ . فَاعْلَموا أنّ الدّارَ الْباقیةَ خیـرٌ مِن الدّارِ الْفانیةِ .
قال اللّهُ تعالی ?یا أیُّها الَّذینَ آمَنوا اصْبِروا و صابِروا و رابِطوا و اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُم تُفْلِحونَ . . . ?
ثُمَّ قامَتْ و أحْضَرَت أسْلِحَتَهم و ألْبَسَتْهُم لباسَ الْحربِ واحداً فَواحداً ثُمَّ شَیَّعتْهُم إلی ساحةِ الْمعرَکةِ.
یَندَفعُ الأبناءُ مُکبّرینَ مُهَلِّلیـنَ داعیـنَ اللّهَ أن یُقوِّىَ بِهِم دینَهُ و یَرْزُقَهم الشَّهادةَ فـى سبیله.
فـى ساحةِ الْمعرکةِ
حیـنَ اسْتُشْهِدَ أوّلُ أبنائِها أشْفَقَ علیها کلُّ مَن کان یعرِفُها . . . کیف سَتُواجِهُ نبأ اسْتِشهادِ وَلَدِها بعد فِقْدانِ أبیها و أخَویْها ؟! . . . هم لا یعلَمونَ أنَّ ما سیکونُ هو أعظَمُ !!
اِنتصر الْمسلمونَ ... یُحصَی الشّهداءُ . . . أربعةٌ منهُم أولادُ الْخنساءِ . . .
واهاً ... کیف نُبَلِّغُهَا هذا الْخبَر ؟ . . . هى تَموتُ .. واهاً .. واهاً . . . !
تَستقبل الْخنساءَ الْعائدینَ مِن ساحةِ الْمعرکةِ . . . لم تسألْ أحداً عن أولادِها و إنَّما کان سؤالُها عن أخبارِ الْمعرکةِ ! عندما عَلِمت انْتصارَ الْمسلمیـنَ جَرَتْ دُموعُ الْفَرحِ علی وجْهِها مُهَلِّلةً . . .
اله إلاّ الله" میگفت ... .
ولکن . . . الْخبـرُ . . . کیف یُقال لَها . . . ؟!
یا أمُّ . . .
لا . . . لا . . . لا یُمکِنُ . . . أنا لا أنْسَـى بُکاءَها و عَویلَها علی أخَوَیْها . . .
کأنَّ الْخنساءَ عرفَت الْخبـرَ من عُیونِ ناقِله ، فقالت: هل کَرَّمَنـیاللّهُ باسْتِشْهادِهم ؟!
فأجاب : نـَ . . . نـَ . . . نَعَم . . . فَتَرنَّمَتْ : ? و لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فـى سبیلِ اللّهِ أمواتاً بل أحیاءٌ عند ربِّهم یُرْزَقون ? ثُمَّ نظَرت إلی الأفقِ قائلةً :
اَلْحمدُ لِلّهِ الّذى شَرَّفنـى بِاسْتِشهادِهم أرجو أن یَجْمَعَنـى بِهم فـى مُسْتَقَرِّ رحْمتهِ .
درس چهارم
مادر شهیدان
دختر جوان شاعر در خانهی سَروری و ریاست و دلاوری و سخنوری پرورش یافت.پدرش رئیس قبیله و دو برادرش از فرماندهان و سواران(دلاوران) آن بودند
اما ... چگونه [این ]طراوت و شادمانی برایش پایدار میماند (میتوانست پایدار بماند)، درحالی که او پدر و دو برادرش را در جنگ های قبیلهای از دست داده بود؟! دختر جوان مصیبت و اندوه شدید احساس میکرد.
تا این که
نور خورشیدی نوین بر شبه جزیره تابید ... "خنساء" نزد پیامبر (ص) آمد ... آیات را شنید ... احساس کرد که آرامش در دلش افتاده است... برخی از اشعارش را سرود (خواند) و پیامبر (ص) آنها را شنید و از او خواست تا بیشتر شعر بسراید ...
و این چنین دختر گریان عرب متحوّل شد ... آیات ]مربوط به[ رستاخیز و قیامت و بهشت و دوزخ و نیکی و احسان زندگی تازهای را به او چشانید.
پسران خود را با این ارزشها پرورشداد (تربیت کرد) و بعد از چند سال هنگامی که جنگها شدّت گرفت و سپاهیان ایمان و نور برای رویارویی با کفر و تاریکی روانه شدند، خنساء چهار فرزندش را جمع کرد و گفت:
ای فرزندان من! با میل و رغبت مسلمان شدید و با اختیار هجرت کردید ... شما میدانید، خداوند چقدر پاداش فراوان برای مسلمانان در جنگ با کافران آماده کرده است. پس بدانید که سرای ماندنی بهتر از سرای فناپذیر است.
خداوند متعال فرمود (ای کسانی که ایمان آورده اید، صبور باشید و یکدیگر را به صبر و پایداری سفارش کنید و با آمادگی مراقب کار دشمن باشید و از خدا بترسید، امید است که رستگار شوید ...)
سپس برخاست و سلاحهای آنان را حاضر کرد و لباس جنگ را یکی یکی بر آنها پوشانید آنگاه آنان را به سوی میدان جنگ بدرقه کرد.
پسران با تکبیر و "لا اِله الاّالله" گویان رهسپار شدند درحالی که از خداوند میخواستند که دینش را به وسیلهی آنها تقویت نماید و به آنها شهادت در راهش را روزی دهد.
در میدان جنگ
هنگامی که اوّلین پسرش به شهادت رسید هر کسی که او را میشناخت برای او دلش سوخت ... چگونه مواجه خواهد شد با خبر شهادت فرزندش بعد از، از دست دادن پدر و دو برادرش؟!: ... آنها نمیدانند آنچه بعداً به وقوع میپیوندد، عظمت بیشتری خواهد داشت!!
مسلمانان پیروز شدند ... شهدا شمرده میشوند ... چهار تن از آنها فرزندان خنساء بودند ... وای ... چگونه این خبر را به او برسانیم؟ ... او میمیرد ... وای ... وای...!
خنساء از مراجعت کنندگان از میدان جنگ استقبال میکند ... از کسی دربارهی فرزندانش سؤال نکرد و فقط سؤال او فقط دربارهی اخبار جنگ بود! هنگامی که به پیروزی مسلمانان پیبرد،اشکهای شادی برچهرهاش جاری شد در حالی که "لا
ولی . . . خبر . . . چگونه به او گفته می شود . . . ؟!
ای مادر . . .
نه . . . نه. . . ممکن نیست . . . من گریستن او و زاری او را بر دو برادرش فراموش نمی کنم.
گویا خنساء خبر را از چشمان آورندی آن دانست، پس گفت: آیا خداوند مرا با به شهادت رسیدن آنان گرامی داشت؟
پس جواب داد: بـ... بـ ... بله ... آنگاه زیر لب زمزمه کرد: (هرگز کسانی را که در راه کشته شدهاند، مردگان مپندار، بلکه زندگانند که نزد پروردگارشان روزی داده میشوند) سپس چشم به افق دوخت در حالی که می گفت:
سپاس ویژهی آن خدایی است که با شهادت آنها به من بزرگواری نمود و شرف داد و امیدوارم که مرا با ایشان در جایگاه رحمتش جمع کند، (محشور کند).
درس سوم
اَلدَّرسُ الثّالِث
? سَنُریهِم آیاتِنا . . . ?
نَزَّلَ اللّهُ الْقرآنَ تَنْزیلاً لِهدایةِ الإنسانِ ? إنَّ هذا الْقرآنَ یَهْدى لِلَّتـى هى أقْوَمُ? فالْقرآنُ یُخاطِبُ جَمیعَ أبناءِ الْبشرِ بِثَقافاتِهِمُ الْمختلفةِ علی مَرِّ الْعُصورِ .
فلِهذا نَرَی أسالیبَ دَعوَتِه یَختلِفُ بعضُها عن بعضٍ اخْتلافاً کبیـراً . فقَدِ اسْتَخدَمَ الْقرآنُ الْبـراهیـنَ و الأدلَّةَ الْمتنوّعةَ لِتَشْمُل جَمیعَ الْفئاتِ الْمختلفةِ ? و لقد صَرَّفْنا فـى هذا الْقرآنِ لِلنّاسِ مِن کلِّ مَثَلٍ?
و الآیاتُ الْعلمیّةُ فـى الْقرآنِ هى بعضُ هذهِ الْبـراهیـنِ الّتـى تُخاطِبُ الإنسانَ الّذى لا یَطمئنُّ قلبُه اطمئناناً تامّاً إلّا عن طریقِ الْعلمِ و التّجربَةِ .
و إلیکَ الآنَ بعضَ هذه الآیاتِ :
ظُلُمات الْبحرِ
?أو کَظُلُماتٍ فـى بَحْرٍلُجّىٍّ یَغشاه مَوجٌ مِن فَوقه مَوجٌ...ظلماتٌ بعضُها فوقَ بعضٍ ?
أخبَرنا الْقرآنُ عن ظاهرةِ ظلْمةِ الْبحرِ إخباراً عجیباً و هذا أمرٌ لم یُکْتَشَفْ إلّا فـى الْقرنِ الأخیـرِ .
لقد کان الإنسانُ فـى الْماضـى لا یَستطیعُ أن یَغوصَ فـى الْبحرِ أکثرَ من عِشرینَ متراً ... و لم تکُنْ هناک ظلمةٌ ...
و لکنَّه الآنَ یَغوصُ فـى أعماقِ الْبحارِ غَوصاً أکثرَ مِن مِائَتَـى مترٍ بواسطةِ الْمُعَدَّاتِ الْحدیثةِ فنَجِدُ هناک ظَلاماً شدیداً . . .
تُعطینا الآیةُ صورةً أخْرَی عن الْبحرِ و هى وجودُ طبقاتٍ مُختلفةٍ من الظّلمةِ ، بعضُها أظْلمُ من الاُخرَی !
درس سوم
به زودی نشانههای خود را به ایشان نشان خواهیم داد
خداوند قرآن را به تدریج برای هدایت انسان فرستاد (مسلّماً این قرآن به آیینی که استوارتر است هدایت میکند) قرآن تمام افراد بشر را با فرهنگهای متفاوتشان و در تمام زمانها، مورد خطاب قرار میدهد.
به همین خاطر است که میبینیم شیوههای دعوتش با یکدیگر اختلافات فراوانی دارد. قرآن حجّتها و دلایل گوناگونی را به کار گرفته است تا تمامی گروههای مختلف را در بر بگیرد. (و به راستی ما در این قرآن از هرگونه مثلی برای مردم آشکار و روشن ساخته ایم).
و آیات علمی در قرآن برخی از این استدلالها هستند که انسانی را که دلش کاملاً آرام ومطمئن نمیشود مگر از راه دانش و تجربه، مخاطب قرار میدهند.
و اینک به بعضی از این آیات توجّه کن:
تاریکیهای دریا
(یا مانند تاریکیهایی در دریایی ژرف است که موجی آن را میپوشاند ]و[ روی آن موجی ]دیگر[ است... تاریکیهایی است که روی همدیگر قرار گرفته اند.)
قرآن درباره پدیدهی تاریکی دریا به گونهی شگفتانگیزی به ما خبر داده است و این موضوعی است که کشف نشده مگر در قرن اخیر.
در حقیقت انسان در گذشته قادر نبود که بیشتر از بیست متر در دریا غواصی کند (به زیر آب برود) ... و در آنجا تاریکی نبود .
اما هم اینک او (انسان) در اعماق دریا به کمک تجهیزات جدید بیشتر از دویست متر به خوبی غوّاصی میکند و در آن جا تاریکی شدیدی مییابیم...
آیه شکلی دیگر از دریا را به ما میدهد (نشان میدهد) و آن طبقات مختلف از تاریکی است که هر از دیگری تاریکتر هستند.
قد أثْبَتت الاکْتشافاتُ الْحدیثةُ أنّ الشُّعاعَ الضَّوئـىَّ یَتَکَوَّنُ مِن سبعةِ ألوانٍ . فاللَّونُ الأحْمرُ أوّلُ لونٍ یَختَفـى فـى الْبحرِ! فَإنْ جُرِحَ غوّاصٌ جَرْحاً شدیداً وسالَ منه الدّمُ ، لا یَرَی دمَهُ إلا باللّونِ الأسودِ !
و کُلُّ لَونٍ یَختفـى ، یُسَبِّب جزءاً مِن الظّلمةِ و آخِرُ الألوانِ هو اللّونُ الأزرقُ الّذى یَختفـى فـى عمقِ 200 متر (مِائَتَـىْ مترٍ) و مِن هناک ظلمةٌ کاملةٌ !
قرین الْمادّة
?و مِن کلِّ شىءٍ خَلقْنا زَوجَیْنِ لَعلّکم تَذَکَّرونَ ?
خَلَقَ اللّهُ الإنسانَ و جعَلَهُ زوجَیْنِ ذَکراً و أنْثَی ?إنّا خَلَقناکم من ذَکَرٍ و أنثَی? و لم یقتَصِرْ هذا النّظامُ علی الإنسانِ بل شَمَلَ عالَمَ النّباتاتِ ? و مِن کُلِّ الثَّمراتِ جَعَل فیها زَوجَیْنِ اثْنَیْنِ?
إضافةً إلی ذلک نَری فـى الآیةِ التّالیةِ شُمولاً أکبَر و أعمَّ ?ومِن کلِّ شىءٍ خَلَقْنا زوجَیْنِ . . . ?
فکلمةُ "شىء" تدُلُّ علی الْجَماد أیضاً ! فَهَل فـى الْجَمادِ زَوجانِ ؟!
فـى السّنواتِ الأخیـرةِ اکْتَشَفَ علماءُ الْفیزیاء أنّ الإلکترونَ حینما یَدورُ حولَ نَواةِ الْمادّةِ ، کَأنَّ هناک جُسَیْماً مَجهولاً آخرَ یَحمِلُ شِحْنَةً تُخالفُ شِحنةً الإلکترونِ . سُمِّـى بـ "قرینِ الْمادّة" فَاسْتَنْتجَ الْعلماءُ أنَّ لکلِّ جسمٍ قریناً.
اکتشافات جدید ثابت کردهاند که پرتو نور از هفت رنگ تشکیل میشود (بهوجود میآید). و رنگ سرخ اوّلین رنگی است که در دریا مخفی و محو میشود، یعنی، اگر غوّاصی بشدّت مجروح گردد و خون از او جاری شود، خونش جز به رنگ سیاه مشاهده نمیشود .
پادمادّه
وهر رنگی که مخفی و پنهان میشود (محو میگردد) بخشی از تاریکی را بهوجود میآورد و آخرین رنگها همان رنگ کبود (آبی) است که در عمق دویستمتری پنهان میگردد و از آن جا {به بعد} تاریکی مطلق است.
(و از هر چیزی دو گونه (نر و ماده) آفریدیم، امید است که متذکّر شوید)
خداوند انسان را آفرید و از او جفت نر و ماده قرار داد (همانا ما شما را از مرد و زنی آفریدیم) و این دستگاه {آفرینش} به انسان بسنده نکرد (محدود نشد) بلکه عالم گیاهان را در برگرفت (و از هر گونه میوهای در آن، دو جُفت قرار داد)
علاوه بر آن در آیهی بعدی شمول و گستردگی بیشتری میبینیم (و از هر چیزی جفت آفریدیم) و کلمهی "شیء" بر جامد نیز دلالت میکند! پس آیا در جمادات نیز زوج (نر و ماده) وجود دارد؟!
و در سالیان اخیر دانشمندان فیزیک کشف کردهاند که الکترون زمانی که پیرامون هستهی ماده میچرخد، گویی آن جا جسم کوچک نا شناس دیگری هست که باری را حمل میکند که مخالف بار الکترون است و "پادِ ماده" نامیده شده (نامیده میشود) پس دانشمندان نتیجه گرفتند که هر جسمی ضدّی دارد.
إنَّ الْفیزیائىَّ الْمسلمَ محمّداً عبدَالسَّلامِ الْحائزَ علی جائزةِ نوبِلَ فـى الْفیزیاءِ و الَّذى قامَ بأبْحاثٍ مهمّةٍ فـى موضوعِ قرائنِ الْمادّة ، صَرَّحَ بعدَ حُصولِهِ علی الجائزةِ تصریـحاً عجیباً حیثُ یُشیـرُ إلی أنَّ الآیةَ الْقرآنیّةَ:
?ومن کلِّ شىءٍ خَلَقنا زَوجَیْنِ . . . ? کانَت بِمَثابةِ شُعورٍ خَفىٍّ و إلْهامٍ قوىٍّ له أثناءَ أبْحاثه عن قرائن الْمادّةِ !
إنَّ ورودَ هذه الْحقائقِ الْفَخْمَةِ و الدّقیقةِ علی لسانِ إنسانٍ أمّىٍّ عاشَ فـى بیئةٍ أمّیّةٍ دلیلٌ
علی أنّه تَلَقّاها مِمَّن یَعلَمُ السّرَّ فـى السّماواتِ و الأرضِ :
? قُلْ أنزَلَهُ الّذى یَعلَمُ السّرَّ فـى السّماواتِ و الأرضِ?
همانا فیزیکدان مسلمان- محمّد عبد السَّلام- برندهی جایزه نوبل در فیزیک و کسی که پژوهشهای مهمّی در موضوع پادمادّه ها انجام داده است، بعد از دستیابیاش به جایزه بیانات شگفتآوری را اظهار کردهاست، در آنجا که به آیهی قرآنی اشاره میکند (و از هر چیزی دو گونه "نر و ماده" آفریدیم ...) که این آیه همانند احساسی پنهانی و الهامی قوی برای او در خلال پژوهشهایش دربارهی پادِ مادّهها بوده است.
در حقیقت ورود این حقایق بزرگ و دقیق بر زبان انسانی درس نخوانده که در محیطی بیفرهنگ زندگی کرده است، دلیلی است که او آنها را از کسی که راز آسمانها و زمین را میداند، فرا گرفته است (بگو کسی که راز آسمانها و زمین را میداند، آن را فرو فرستاد . . . )
تر جمه عربی 3 تجربی وریاضی
اَلدَّرسُ الأوّلُ
إلَهى إلهَى فقیـرٌ أتاک!
إلَهى
?هَبْ لَنا من لَدُنْکَ رحْمةً إنَّک أنت الوهَّابُ?
?رَبَّنا و آتِنا ما وَعَدْتَنا علی رُسُلِکَ?
?یَومَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِن خَیْرٍ مُحْضَراً?
اَللّهُمَّ اجْعَلْ فـى قلبـى نوراً و بَصَراً و فَهْماً و علما.ً
اَللّهُمَّ أنْطِقْنـى بِالْهُدی و ألْهِمْنـى التَّقوَی و وَفِّقْنـى لِلَّتـى هى أزکَی.
إلَهى إنْ کنتُ غَیْرَ مُسْتَأهِلٍ لِرحْمَتک فَأنْتَ أهلٌ أنْ تَجوُدَ عَلَىَّ بِفَضْلِ سَعَتِکَ .
? واللّهُ یَعِدُ کُمْ مغفرةً منه و فَضْلاً ?
إلَهى
لِقاکَ هَواىَ رِضاى مُنَاىَ فَهَبْ لـى لِقاکَ و هَبْ لـى رِضاکْ
درس اول
خدایا خدایا فقیری به سوی تو آمده است
خدایا
از جانب خود رحمتی بر ما ارزانی دار زیرا تو بسیاربخشنده هستی.
پروردگارا، آنچه را که به وسیلهی فرستادگانت به ما وعده دادهای، به ما عطا کن!
روزی که هر کسی، آنچه را از کار نیک به جای آورده، حاضر شده مییابد.
پروردگارا، در دلم نور و بینایی و فهم و دانش قرار بده.
پروردگارا، مرا با هدایت به سخن بیاور و به من پرهیزکاری الهام کن و مرا به روش الهی موفق کن.
الهی، اگر من سزاوار رحمت تو نیستم توخود سزاواری که با لطف بیکران خود، بر من بخشش روا داری.
و خداوند به شما وعدهی آمرزش و بخشش از جانب خود میدهد.
ای خدای من
دیدار تو میل و خواستهی من و خشنودی تو آرزویم است .
پس دیدار و خشنودیت را به من عطا کن (برایم فراهم کن).
الدَّرس الثَّانـى در س دوم
شَمْسُ الْعَدالة
الْمَشْهَدُ الأوَّل
مدینة الأنبار
أسَمِعْتُم أنَّ خلیفَةَ الْمُسلمیـنَ یأتی إلـى مدینة الأنبار؟
نَعَم ... و سَنَسْتَقْبِلُه بِحَفاوةٍ.
یَجِبُ أنْ لا نَسْمَحَ لِلْفُقراءِ و الْمساکیـنِ أنْ یأتوا إلی الاستقبال!
سوف نستَقْبِلُه کما کُنّا نَسْتَقْبِلُ ملوکَنا السّاسانیّیـن فـى الْماضـى!
حَسَنٌ ... حَسَنٌ ...!
فـى الْیوم الْمَوعود
خَرَجَ الأغنیاءُ و الْمُتْرَفونَ إلی بابِ الْمدینةِ.
جاء الأمیـرُ ... جاء الأمیـرُ ...
حینَئذٍ نَزَلَ الرّاکِبونَ مِن مَرا کِبِهم لاسْتِقبالِ أمیـرِالْمؤمنیـن و قاموا بتَبْجیلِه کعادتِهم
فـى اسْتقبالِ الْملوکِ ...
تَعَجَّبَ الإمامُ علـىٌّ (ع) مِن عَمَلِهِم فَصَاحَ :
ما أرَدتُم بِهذا الَّذى صَنَعْتُم ؟
هذا خُلُقٌ مِنّا نُعَظِّمُ به الأمَراءَ !
و ماذا یَنْتَفِعُ الأمراءُ بِهذه الأعمالِ ؟! إِنَّکم لَتَشُقُّونَ عَلَی أنْفُسِکم عَبَثاً !
أیُّها الأمیـرُ ... ! قَدْ هَیَّأنا لکَ و لِمُرافِقیک طعاماً و لدَوابِّـکم علفاً کثیراً !
إنّنَا نَأبَی أن نَأکُلَ مِن أموالکم شیئاً إلّا بدَفْعِ الثَّمَنِ .
أیُّها الْخلیفةُ ! هذه هدایا ، . . . مِن الأموال و الدَّوابِّ و ... تَعَوَّدْنا أن نُقَدِّمَ مِثلَها لِمُلوکِنا . . . نَرجو أن تَقْبَلَها . . . !
إن أحْبَبْتُمْ أنْ نأخُذَها فلابأسَ ... ! نَحْسِبُها مِن خَراجِکم !
أتَمْنَعُنا أن نُهْدِىَ ؟! و قد تَعَوَّدْنا أن نأمَنَ غضَبَ الْملوکِ بتقدیـمِ الْهَدایا !
لا ... لا ... إنْ أبْغَضَکم أحَدٌ فأخْبِرونا !
درس دوم
خورشید عدالت
پردهی اوّل
شهر انبار
آیا شنیدهاید که خلیفهی مسلمانان به سوی شهر انبار میآید؟
آری ... و به گرمی از او استقبال خواهیم کرد.
نباید به فقیران و درماندگان اجازه دهیم که به پیشواز بیایند!
از او استقبال خواهیم کرد، همانطور که از پادشاهان ساسانی خودمان در گذشته استقبال میکردیم.
خوب است ... خوب است ...!
در روز مقرّر
ثروتمندان و توانگران به سوی دروازهی شهر روانه شدند.
امیر آمد... امیر آمد...
در این هنگام سواران از مرکبهای خود (اسبهای خود) برای استقبال امیر مؤمنان پیاده شدند و برای بزرگداشت و احترام به او مطابق عادتشان در استقبال از پادشاهان، اقدام کردند.
امام علی (ع) از کار آنها تعجّب نمود، پس فریاد زد:
منظورتان از این کاری که کردید، چیست؟
این عادت ماست، با آن حاکمان (پادشاهان) را گرامی میداریم.
با این کارها فرمانروایان چه نفع و سودی میبرند؟ همانا شما بیهوده خودتان را به زحمت و مشقّت میافکنید.
ای امیر... ! برای تو و همراهانت غذایی و برای چارپایان شما علفی فراوان تهیّه کردهایم.
همانا ما از خوردن چیزی از اموال شما خودداری میکنیم مگر با پرداختن مبلغ (بهای آن).
ای خلیفه! اینها هدیههایی هستند ... از اموال و چارپایان و ... عادت کردهایم که مثل آنها را به پادشاهانمان تقدیم کنیم ... امیدواریم که آنها را از ما قبول کنی ...!
اگر دوست دارید که آنها را بگیریم، عیبی ندارد و آنها را به عنوان مالیات و خراجتان حساب میکنم!
آیا مانع هدیهدادن ما میشوی؟! درحالی که ما عادت کردهایم که از خشم پادشاهان با دادن هدیهها، در امان باشیم!
نه ... نه ... اگر کسی شما را ناراحت کرد، مرا خبردار سازید.
الْمَشهَدُ الثّانـى
و بعد مُرور زمَنٍ ...
کانت الأیّامُ قریبةً من عیدِ الأضْحَی ... فکانَ النّاسُ فـى فَرَح ٍو سُرورٍ . ذَهَبَت ابْنةُ أمیـرِالْمؤمنیـنَ إلی مسؤولِ بیتِ الْمالِ و اسْتَعارَتْ منه عِقْدَ لؤلؤ لِمدّةِ ثلاثةِ أیّامٍ ...
رَأی علىٌّ (ع) الْعِقدَ فَأخَذَهُ و جاءَ إلی مسؤولِ بیتِ الْمالِ و قالَ :
ما هذا ؟! أتَخونُ الْمُسلمیـنَ ؟!
یا علىُّ ! ما نَسیتُ عَهدى و مسؤولیَّتـى ! إنَّها قد أخَذَت الْعقدَ أمانةً مَردودةً مَضمونةً إنَّها لو کانَتْ أخَذَتْها علی غیـرِ أمانةٍ لَقَطَعتُ یدَها علی سَرِقَةٍ ! ...
اِحذَرْ أنْ تَعودَ لِمثلِ هذا الْعملِ و إلا تَنالُک عُقوبتـى!
سَمِعَتْ ابنتُهُ بالأمرِ فقالت :
یا أبَتاه . . . ! أنا بنتُ خلیفةِ الْمسلمیـنَ . . . !
فأجابَ : یا بنتَ علـىِّ بنِ أبـى طالبٍ ! أتَتَزَیَّنُ کُلُّ نساءِ الْمهاجرینَ فـى مثلِ هذا الْعیدِ بِمثلِ هذا ؟!
پردهی دوم
و بعد از گذشت مدّتی ...
روزها نزدیک عید قربان بود ... مردم در شادمانی و سرور بودند. دختر امیر مؤمنان نزد مسؤول بیتالمال رفت و از او گردنبند مرواریدی به مدّت سه روز به امانت گرفت.
علی (ع) گردنبند را دید و آن را گرفت و نزد مسؤول بیتالمال آمد و گفت:
این چیست؟ آیا به مسلمانان خیانت میکنی؟!
ای علی! عهد و پیمان و مسؤولیّت خود را فراموش نکردهام. او گردنبند را به صورت امانتی قابل برگشت و تضمینی گرفته است.
اگر او آن را به صورت غیر امانت میگرفت، بیشک دستش را به خاطر دزدی قطع میکردم ... بپرهیز از این که بار دیگر به انجام دادن چنین کاری دست بزنی، در غیر این صورت مجازات من به تو میرسد!
دخترش دستور را شنید، پس گفت: ای پدرجان (پدرم) ...! من دختر خلیفهی مسلمانان هستم ...!
پس پاسخ داد: ای دختر علی بن ابیطالب! آیا تمامی زنان مهاجر در این چنین عیدی با چیزی همانند این، خود را میآرایند؟!
مطالب جدید تر | مطالب قدیمی تر |
.: Weblog Themes By Pichak :.